loading...
امام حسین
علیرضاپسرمرد بازدید : 8 دوشنبه 26 اسفند 1392 نظرات (0)

 

قال الرضا علیه السلام :


ــ یا بن شبیب ان سرک ان یکون لک من الثواب مثل ما لمن استشهد مع الحسن علیه السلام ، فقل متی ما ذکرته : (( یا لیتنی کنت معهم فأفوز فوزاً عظیماً ))[۱۱]
ــ ای پسر شبیب ، اگر خوش داری که برای تو مثل ثواب آنان که با حسین علیه السلام به شهادت رسیده اند باشد . پس هرگاه آن حضرت را یاد می کنی بگو : (( یا لیتنی کنت معهم فأفوز فوزاً عظیماً )) : ای کاش من نیز با آنان بودم و به فوز عظیم می رسیدم . 

قال الرضا علیه السلام :


ــ من تذکر مصابنا فبکی و ابکی لم تبک عینه یوم تبکی العیون و من جلس مجلساً یحی فیه امرنا لم یمت قلبه یوم تموت القلوب .[۱۲]
ــ هر که مصیبت ما را یاد آورد و بگرید و بگریاند ، چشمش نگرید آن روز که چشمها همه بگریند . و هر که در مجلسی نشیند که امر ما زنده شود ، دلش نمیرد آن روز که دلها همه بمیرند .

قال ابوعماره المنشد :


ــ قال ابوعبدالله علیه السلام لی : یا ابا عماره انشدنی فی الحسین علیه السلام . قال فأنشدته فبکی . قال ثم انشدته فبکی . قال : فو الله ما زلت انشده و یبکی حتی سمعت البکاء من الدار . فقال لی : یا ابا عماره من انشد فی الحسین بن علی علیهما السلام شعراً فأبکی خمسین فله الجنه . و من انشد فی الحسین علیه السلام شعرا فأبکی اربعین فله الجنه و من انشد فی الحسین علیه السلام شعرا فأبکی ثلاثین فله الجنه و من انشد فی الحسین علیه السلام شعرا فأبکی عشرین فله الجنه . و من انشد فی الحسین علیه السلام شعراً فأبکی عشره فله الجنه . . من انشد فی الحسن علیه السلام شعراً فأبکی واحد فله الجنه . و من انشد فی الحسین علیه السلام شعرا فبکی فله الجنه و من انشد فی الحسن علیه السلام شعراً فتباکی فله الجنه . [۱۳]
ــ امام صادق علیه السلام مرا گفت : ای ابوعماره ، درباره حسین علیه السلام شعری برایم بخوان . ابوعماره گفت : من خواندم و ایشان گریست . باز خواندم و باز گریست . سوگند به الله که می خواندم و می گریست تا آنکه صداری گریه را از خانه نیز شنیدم . آن حضرت فرمود : ای عماره ، هر که درباره حسین بن علی علیه السلام شعری خواند و پنجاه کس را بگریاند او را بهشت باشد . و هر که درباره حسین علیه السلام شعری خواند و چهل کس را بگریاند او را بهشت باشد و هر که درباره حسین علیه السلام شعری خواند و سی کس را بگریاند ، او را بهشت باشد . و هر که درباره حسین علیه السلام شعری خواند و بیست کس را بگریاند ، او را بهشت باشد . و هر که درباره حسین علیه السلام شعری خوانده و ده کس ر بگریاند ، او را بهشت باشد . و هر که درباره حسین علیه السلام شعری خواند و یک نفر را بگریاند او را بهشت باشد . و هر که درباره حسین علیه السلام شعری خواند و خود بگرید او را بهشت باشد. و هر که درباره حسین علیه السلام شعری خواندو ( به قصد گریستن ) حالت گریه بر خود گیرد ، او را بهشت باشد .

قال الرضا علیه السلام :


ــ یابن شبیب ! ان کنت باکیاً لشیء فابک للحسین بن علی بن ابی طالب علیهم السلام . فانه ذبح کما یذبح الکبش و قتل معه من اهل بیته ثمانیه عشر رجلاً ما لهم فی الارض شبیهون . و لقد بکت السموات السبع و الارضون لقتله . [۱۴]
ــ ای پس شبیب ! اگر خواستی بر چیزی گریه کنی ، بر حسین بن علی ابی طالب گریه کن . زیرا که او سر بریده شده ، آن گونه که گسفند سربریده شود ، و با او هیجده کس از اهل بیتش کشته شدند که آنان را در زمین همانند نبود . . برای کشته شدنش هفت آسمان و زمینها گریستند .

قال المهدی علیه السلام :


ــ فلئن اخرتنی الدهور و عاقنی عن نصرک المقدور و لم اکن لمن حاربک محارباً و لمن نصب لک العداوه مناصباً فلاندبنک صباحاً و مساء علی مادهاک . تلهفاً حتی اموت بلوعه المصاب و غصه الاکتیاب . [۱۵]
ــ پس اگر روزگاران آمدنم را به تأخیر انداخت و مقدرات مرا از یاریت بازداشت و با آنان که با تو جنگ می کردند نجنگیدم ، و با کسانی که با تو به عداوت پرداختند دشمنی نکردم ، پس همانا صبح و شام برایت ناله و ندبه کنم و به جای اشک برایت خون بگریم ـ از سر حسرت بر تو و تأسف بر آنچه تو را گرفتار ساخت و از روی دریغ و اندوه ـ تا آنکه به سبب سوز این مصیبت و غصه این محنت بمیرم .

قال ابوعماره المنشد :


ــ ما ذکر الحسین علیه السلام عند ابی عبدالله علیه السلام فی یوم قط فرئی ابوعبدالله علیه السلام متبسماً فی ذلک الیوم الی اللیل . و کان علیه السلام یقول : الحسین علیه السلام عبره کل مؤمن . [۱۶]
ــ روزی نشد که در محضر امام صادق علیه السلام یادی از حسین علیه السلام به میان آید و حضرتش در آن روز تا به شب خندان دیده شوند . آن حضرت می فرمود : حسین علیه السلام اشک هر مؤمنی است .

قال الحسین علیه السلام :


ــ انا قتیل العبره . لایذکرنی مؤمن الا استعبر .[۱۷]
ــ من کشته اشکم . هیچ مؤمنی مرا یاد نکند جز آنکه اشک بریزد .

قال الرضا علیه السلام :


ــ ان یوم الحسین اقرح جفوننا و اسبل دموعنا و اذل عزیزنا بأرض کرب و بلاء اورثتنا الکرب و البلاء الی یوم الانقضاء . فعلی مثل الحسین فلیبک الباکون . فان البکاء علیه یحط الذنوب العظام . [۱۸]
ــ براستی روز حسین پلک دیدگان ما را به خون نشاند و اشک ما را سرازیر ساخت و عزیز ما را در زمین کرب و بلا ذلیل ساخت ، پس بر مثل حسین گریه کنندگان بگریند چه گریستن برآن زمینی که ما را اندوه و سختی تا روز قیامت به ارث گذاشت گناهان بزرگ را فرو ریزد .

قال الصادق علیه السلام :


ــ ان زیاره الحسین علیه السلام من افضل ما یکون من الاعمال .[۱۹]
ــ براستی زیارت امام حسین علیه السلام از برترین اعمال به شمار است .

قال الباقر علیه السلام :


ــ من احب ان یکون مسکنه الجنه و ماواه الجنه فلایدع زیاره المظلوم . قلت : و من هو ؟ قال : الحسین بن علی صاحب کربلا ……[۲۰]
ــ هر کس دوست دارد مسکن و مأوایش بهشت باشد زیارت مظلوم را ترک نکند . گفتن : او کیست ؟ فرمود : حسین بن علی صاحب کربلا …..
قال الصادق علیه السلام :
ــ زوروا الحسین علیه السلام و لا تجفوه . فانه سید شباب اهل اجنه من الخلق و سید الشهداء.[۲۱]
ــ حسین علیه السلام را زیارت کنید و در این امر کوتاهی مکنید . زیرا که آن حضرت سید جوانان اهل بهشت از خلق و سید شهیدان باشد . 

قال الصادق علیه السلام :


ــ من اراد الله به الخیر ، قذف فی قلبه حب الحسین علیه السلام و حب زیارته .[۲۲]
ــ هر که الله خیر او خواهد دوستی حسین علیه السلام و علاقه به زیارت او را در دلش اندازد .

قال الصادق علیه السلام :


ــ یا سدیر ، و ما علیک ان تزور قبر الحسین علیه السلام فی کل جمعه خمس مرات و فی کل یوم مره ؟ قلت : جعلت فداک ان بیننا و بینه فراسخ کثیره . فقال : تصعد فوق سطحک ثم تلتفت یمنه و یسره . ثم ترفع راسک الی السماء . ثم تتحری نحوه قبر الحسین علیه السلام . ثم تقوق : (( السلام علیک یا ابا عبدالله السلام علیک و رحمه الله و برکاته ! )) یکتب لک زوره و الزوره حجه و عمره . قال سدیر : فربما فعلته فی النهار اکثر من عشرین مره . [۲۳]
ــ ای سدیر ، از چه روی قبر حسین علیه السلام را در همه هفته پنج مرتبه یا در هر روز یک مرتبه زیارت نمی کنی ؟ گفتم : فدایت شوم ، بین ما و او فرسخ های زیادی فاصله باشد . آن حضرت فرمود : بالای بامت می روی ، آنگاه به طرف راست متوجه می شوی و پس از آن به طرف چپ . سپس سرت سوی آسمان بالا می گیری و رو به قبر حسین علیه السلام می کنی و می گویی : (( السلام علیک یا أبا عبدالله ! السلام علیک و رحمه الله و برکاته ! )) اگر چنین کنی ، زوره ای در نامه اعمالت نوشته آید . و زوره یک حج و یک عمره باشد . سدیر گفت : بسا در هر روز بیشتر از بیست مرتبه این کار می کنم .

قال الصادق علیه السلام :


ــ اقرووا سوره الفجر فی فرائضکم و نوافلکم . فانها سوره الحسین بن علی . و ارغبوا فیها رحمکم الله .
فقال له ابوأسامه ـ و کان حاضرا المجلس ـ : کیف صارت هذه السوره للحسین خاصه ؟
فقال : الا تسمع الی قومه تعالی : (( یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه . فادخلی فی عبادی . وادخلی جنتی )) ؟ ! انما یعنی الحسین بن علی صلوات الله علیهما . فهو ذوالنفس المطمئنه الراضیه المرضیه . و اصحابه من آل محمد صلوات الله علیهم الراضون عن الله یوم القیامه و هو راض عنهم .
هذه السوره فی الحسین بن علی و شیعته و شیعه آل محمد خاصه . من أدمن قراءه (( الفجر )) کان مع الحسین فی درجته فی الجنه . ان الله عزیز حکیم . [۲۴]
ــ سوره فجر را در نمازهای واجب و مستحبتان بخوانید . زیرا که آن سوره حسین بن علی است . و در آن رغبت کنید خدای شما را رحمت کناد .
ابواسامه که در مجلس حضور داشت پرسید : از چه روی این سوره خاص حسین باشد ؟
فرمود : آیه(( یا ایتها النفس المطئنه . ارجعی الی ربک راضیه مرضیه . فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی)) را نشنیده ای ؟ ! جز این نیست که حسین بن علی صلوات الله علیهما را اراده کرده است . او صاحب نفس آرمیده ، خوشنود و پسندیده است . و اصحابش از آل محمد محمد صلوات الله علیهم خوشنود شوندگان از خدای در روز قیامتند ، و او نیز از آنان راضی است .
این سوره خاص حسین بن علی و شیعیانش و شیعیان آل محمد آمده است . هر کس در قرائت سوره فجر مداومت و رزد با حسین در درجه اش در بهشت خواهد بود . همانا خداوند عزیر و حکیم است .
قلت لابی عبدالله ـ علیه السلام ـ : جعلت فداک انی اذکر الحسین بن علی ـ علیهما السلام ـ فای شیء اقول اذا ذکرته؟ فقال : قل : صلی الله علیک یا ابا عبدالله ! تکررها ثلاثا[۲۵]
ــ به امام صادق علیه السلام گفتم : فدایت شوم ، من حسین بن علی علیهما السلام را یاد می کنم . پس آن هنگام چه بگویم ؟
فرمود : بگو (( صلی الله علیک یا ابا عبدالله )) این عبارت را سه بار تکرار کن .

علیرضاپسرمرد بازدید : 4 دوشنبه 26 اسفند 1392 نظرات (0)

 

شیعیان ، اعتقاد دارند که نصب امام و جانشین پیامبر به دست خداوند است و مردم اجازه دخالت در انتخاب امام ندارند ؛ همان طوری که انتخاب پیامبر به دست خداوند است و مردم حق انتخاب نبی را ندارند .

 


در قرآن کریم آیات بسیاری وجود دارد که این مطلب را ثابت می‌کند . خداوند کریم در باره امامت حضرت ابراهیم علیه السلام می‌فرماید : 
إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماما . البقره / ۱۲۴ . 
من تو را امام و پیشواى مردم قرار دادم‏ !
و نیز می‌فرماید :
وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَ یَعْقُوبَ  وَ کلاًُّ جَعَلْنَا نَبِیًّا . مریم / ۴۹ .
ما اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم و هر یک را پیامبرى (بزرگ) قرار دادیم !
طبق این آیه ، جعل امامت حضرت ابراهیم به دست خدا بوده است ؛ همان طوری که جعل نبوت او به دست خدا بود ؛ اما هیچ آیه در قرآن وجود ندارد که انتخاب نبی و امام را به دست مردم سپرده باشد .
و نیز شیعیان اعتقاد دارند همان طوری که پیامبران الهی برای اثبات نبوت و رسالت  نیاز به  ارائه معجزه و کرامات خارق العاده داشتند ، اوصیاء و جانشینان آنان نیز باید برای اثبات امامت خویش از کرامت و معجزه استفاده می کردند و گرنه سخن آنان پذیرفته نشده و قابل تصدیق نیست .
و ائمه اهل بیت علیهم السلام ، هر کدام دارای معجزات و کراماتی بوده اند که افراد با دیدن آن ها از ائمه ، سخن آنان را پذیرفته و به امامت آنان تن می دادند .
حضرت سید الشهداء علیه السلام امام سوم شیعیان ، دارای معجزات  و کرامات زیادی در زمان حیاتشان و حتی بعد از شهادتش بوده که این معجزات ثابت می کند ، آن بزرگوار ، امام بر حق و منصوب از جانب خداوند و جانشین شایسته بعد از برادرش امام حسن علیه السلام است ؛ زیرا محال است خداوند این معجزات و کرامات را به دست نا اهلان و مدعیان دروغین ولایت الهی بسپارد و نعوذ بالله با در اختیار قرار دادن این معجزات به دست آن ها زمینه های گمراهی مردم را مهیا سازد .
ما در این مختصر ، سعی می کنیم به معجزاتی از امام حسین بپردازیم که بعد از شهادت آن حضرت در عالم اتفاق افتاده است ، معجزات منحصر به فردی که عقل هر عاقلی را مبهوت کرده می کند . بی تردید ، هر یک از این معجزات برای روشن شدن حقیقت برای حق پرستان و کسانی که به دنبال هدایت الهی هستند کفایت می کند ؛ البته به شرطی که تعصب های جاهلی را  کنار گذاشته شده و فقط با چشم دل به این معجزات نگریسته شود .
و از آن جایی که شیعیان و پیراوان اهل بیت علیهم السلام به امامت حسین بن علی علیهما السلام و معجزات و کرامات آن بزرگوار یقین دارند و از جانب دیگر ، طرف ما کسانی هستند که نمی خواهند ولایت فرزند رسول خدا را بپذیرند و به جای پیروی از ثقلین ، دنبال رو دشمنان اهل بیت هستند ،  ما سعی می کنیم این معجزات و کرامات را فقط از معتبرترین کتاب ها و از قول برترین عالمان و دانشمندان آن ها نقل و ثابت کنیم تا حجت و برهان بر همه حقیقت جویان تمام شده و راه انکاری باقی نماند .
۱. برخورد ستارگان آسمان با یکدیگر :
عن عیسى بن الحارث الکندی ، قال : لما قتل الحسین مکثنا سبعه أیام إذا صلینا فنظرنا إلى الشمس على أطراف الحیطان کأنها الملاحف المعصفره ، ونظرنا إلى الکواکب یضرب بعضها بعضا . 
تهذیب الکمال ، المزی ، ج ۶ ، ص ۴۳۲ – ۴۳۳ و تاریخ الإسلام ، الذهبی ، ج ۵ ، ص ۱۵ و سیر أعلام النبلاء ، الذهبی ، ج ۳ ، ص ۳۱۲ و تاریخ مدینه دمشق ، ابن عساکر ، ج ۱۴ ، ص ۲۲۷ .
عیسى بن حارث کندى می گوید : هنگامی حسین بن على (علیه السلام) را شهید کردند ، تا هفت روز ، هر گاه که نماز عصر را می خواندیم می دیدیم آفتابی که بر دیوارهاى خانه ها می تابید به قدری قرمز بود که گویا چادر های سرخ است که بر آن  کشیده اند ، و می دیدیم که برخی از ستارگان همدیگر را می زدند (با یکدیگر برخورد می کردند) .
۲ . آسمان خون گریه کرد :
عَنْ نَضْرَهَ الْأَزْدِیَّهِ قَالَتْ : لَمَّا أَنْ قُتِلَ الْحُسَیْنُ بن علی (علیهما السلام) مَطَرَتِ السَّمَاءُ دَماً فَأَصْبَحْتُ وَ کُلُّ شَیْ‏ءٍ لَنَا مَلْآنُ دَما .
تهذیب الکمال ، المزی ، ج ۶ ، ص ۴۳۳ و سیر أعلام النبلاء ، الذهبی ، ج ۳ ، ص ۳۱۲ ، ۳۱۳ و الثقات ، ابن حبان ، ج ۵ ، ص ۴۸۷ و تاریخ مدینه دمشق ، ابن عساکر ، ج ۱۴ ، ص ۲۲۷ – ۲۲۸ .
نضره ازدیه گوید : هنگامى که حسین بن علی (علیهما السّلام) شهید شدند ، آسمان خون بارید و ما همچنان می دیدیم که تمام اشیاء  و اسباب ما مملو از خون است .
جعفر بن سلیمان قال حدثنی خالتی أم سالم قالت لما قتل الحسین بن علی مطرنا مطرا کالدم على البیوت والجدر قال وبلغنی أنه کان بخراسان والشام والکوفه .
تهذیب الکمال ، المزی ، ج ۶ ، ص ۴۳۳ – ۴۳۴  و سیر أعلام النبلاء ، الذهبی ، ج ۳ ، ص ۳۱۲ – ۳۱۳ و تاریخ الإسلام ، الذهبی ، ج ۵ ، ص ۱۶ و تاریخ مدینه دمشق ، ابن عساکر ، ج ۱۴ ، ص ۲۲۸ – ۲۲۹ .
جعفر بن سلیمان ، روایت کرده که خاله‏ام ، ام سالم ، گفت : هنگامى که امام حسین (علیه السلام) به شهادت رسید ، بارانی همانند خون بر دیوارها و خانه ها می بارید . و گفت : به من خبر داند که همین باران خون ، در خراسان ، شام و کوفه نیز باریده است .
۳ . اشک ریختن آسمان :
عن ابن سیرین قال لم تبک السماء على أحد بعد یحیى بن زکریا إلا على الحسین بن علی .
سیر أعلام النبلاء ، الذهبی ، ج ۳ ، ص ۳۱۲ و تاریخ مدینه دمشق ، ابن عساکر ، ج ۱۴ ، ص ۲۲۵ – ۲۲۶ .
ابن سیرین گفت : آسمان برای هیچ کسی جز یحیی بن زکریا و حسین بن علی (علیهم السلام) گریه نکرده است .
۴ . تاریک شدن دنیا :
حدثنا خلف بن خلیفه ، عن أبیه ، قال : لما قتل الحسین اسودت السماء ، وظهرت الکواکب نهارا حتى رأیت الجوزاء عند العصر وسقط التراب الأحمر .
تهذیب الکمال ، المزی ، ج ۶ ، ص ۴۳۱ – ۴۳۲  و تهذیب التهذیب ، ابن حجر ، ج ۲ ، ص ۳۰۵ و تاریخ مدینه دمشق ، ابن عساکر ، ج ۱۴ ، ص ۲۲۶ .
خلف بن خلیفه از پدرش نقل می کند که گفت : زمانی که امام حسین (علیه السلام) به شهادت رسید ، آن قدر آسمان تاریک شد که هنگام ظهر ستاره های آسمان ظاهر شدند ؛ تا جائی که ستاره  جوزا در عصر دیده شده و خاک سرخ از آسمان فرو ریخت .
وقال : وقال علی بن مسهر ، عن جدته : لما قتل الحسین کنت جاریه شابه ، فمکثت السماء بضعه أیام بلیالیهن کأنها علقه .
تهذیب الکمال ، المزی ، ج ۶ ، ص ۴۳۲ و تاریخ مدینه دمشق ، ابن عساکر ، ج ۱۴ ، ص ۲۲۶ .
علی بن مسهر از جده اش نقل می کند که می گفت: هنگامی که امام حسین به شهادت رسید من دختری نوجوان بودم، آسمان چند شبانه روز درنگ نمود که گویا لخته خون بود .
۵ . سرخ شدن آسمان :
وقال علی بن محمد المدائنی ، عن علی بن مدرک ، عن جده الأسود بن قیس : احمرت آفاق السماء بعد قتل الحسین بسته أشهر ، نرى ذلک فی آفاق السماء کأنها الدم . قال : فحدثت بذلک شریکا ، فقال لی : ما أنت من الأسود ؟ ، قلت : هو جدی أبو أمی قال : أم والله إن کان لصدوق الحدیث ، عظیم الأمانه ، مکرما للضیف .
تهذیب الکمال ، المزی ، ج ۶ ، ص ۴۳۲ و تاریخ الإسلام ، الذهبی ، ج ۵ ، ص ۱۵ و سیر أعلام النبلاء ، الذهبی ، ج ۳ ، ص ۳۱۲ و تاریخ مدینه دمشق ، ابن عساکر ، ج ۱۴ ، ص ۲۲۷ .
علی بن مدرک از پدر بزرگش اسود بن قیس نقل می کند که گفت : پهنه آسمان پس از شهادت امام حسین به مدت شش ماه سرخرنگ شده بود که ما آن را شبیه خون در آسمان مشاهده می کردیم ، علی بن محمد مدائنی از وی سؤال کرد : چه نسبتی با اسود داری ؟ گفت : او جد مادری من است گفت : به خدا سوگند که او راستگو وامانتداری بزرگ ومیهمان نواز بود .
وقال عباس بن محمد الدوری ، عن یحیى بن معین : حدثنا جریر ، عن یزید بن أبی زیاد ، قال : قتل الحسین ولی أربع عشره سنه ، وصار الورس الذی کان فی عسکرهم رمادا واحمرت آفاق السماء ونحروا ناقه فی عسکرهم فکانوا یرون فی لحمها النیران .
تهذیب الکمال ، المزی ، ج ۶ ، ص ۴۳۴ – ۴۳۵ و تهذیب التهذیب ، ابن حجر ، ج ۲ ، ص ۳۰۵ و سیر أعلام النبلاء ، الذهبی ، ج ۳ ، ص ۳۱۳ و تاریخ الإسلام ، الذهبی ، ج ۵ ، ص ۱۵ و تاریخ مدینه دمشق ، ابن عساکر ، ج ۱۴ ، ص ۲۳۰.
یزید بن ابی زیاد می گوید: من چهارده ساله بودم که حسین بن علی به شهادت رسید گیاه ورس در بین لشکر به خاکستر تبدیل شد و پهنه آسمان قرمز رنگ شد شتری را لشکریان ذبح کردند آتش از گوشتش زبانه می کشید .
عن هشام عن محمد قال تعلم هذه الحمره فی الأفق مم هو فقال من یوم قتل الحسین بن علی .
سیر أعلام النبلاء ، الذهبی ، ج ۳ ، ص ۳۱۲ و تاریخ الإسلام ، الذهبی ، ج ۵ ، ص ۱۵ و تاریخ مدینه دمشق ، ابن عساکر ، ج ۱۴ ، ص ۲۲۸ .
هشام از محمد نقل می کند که گفت : می دانی سرخی افق از چه زمانی بوده ؟ از روزی که حسین بن علی به شهادت رسید این سرخی در افق دیده شد .
۶ . دیوار دار الإماره خون گریه کرد :
حدثنی أبو یحیى مهدی بن میمون قال : سمعت مروان مولى هند بنت المهلب ، قال : حدثنی بواب عبید الله بن زیاد أنه لما جئ برأس الحسین فوضع بین یدیه ، رأیت حیطان دار الاماره تسایل دما .
تهذیب الکمال ، المزی ، ج ۶ ، ص ۴۳۳ – ۴۳۴ و تاریخ مدینه دمشق ، ابن عساکر ، ج ۱۴ ، ص ۲۲۹
هنگامى که سر مبارک امام حسین علیه السلام را در برابر ابن زیاد نهادند ، دیدم که از دیوارهاى دارالاماره خون جارى مى‏گشت‏ .
۷ . گرفتن خورشید :
عَن أَبُو قَبِیلٍ لَمَّا قُتِلَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ (علیه السلام) کُسِفَتِ الشَّمْسُ کَسْفَهً بَدَتِ الْکَوَاکِبُ نِصْفَ النَّهَارِ حَتَّى ظَنَنَّا أَنَّهَا هِی‏ .
تهذیب الکمال ، المزی ، ج ۶ ، ص ۴۳۳  و تاریخ مدینه دمشق ، ابن عساکر ، ج ۱۴ ، ص ۲۲۸ و تلخیص الحبیر ، ابن حجر ، ج ۵ ، ص ۸۴ و السنن الکبرى ، البیهقی ، ج ۳ ، ص ۳۳۷ .
هنگامى که امام حسین علیه السلام به شهادت رسید، خورشید گرفت و آن قدر تاریک شد که هنگام ظهر ستاره‏هاى آسمان ظاهر گردیدند . از این اتفاق چنین پنداشتم که قیامت برپا شده است !
۸ . جاری شدن خون تازه از زیر سنگ ها :
( وقال ) یعقوب بن سفیان ثنا سلیمان ابن حرب ثنا حماد بن زید عن معمر قال َ أَوَّلُ مَا عُرِفَ الزُّهْرِیُّ تَکَلَّمَ فِی مَجْلِسِ الْوَلِیدِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِکِ فَقَالَ الْوَلِیدُ أَیُّکُمْ یَعْلَمُ مَا فَعَلَتْ أَحْجَارُ بَیْتِ الْمَقْدِسِ یَوْمَ قُتِلَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ فَقَالَ الزُّهْرِیُّ بَلَغَنِی أَنَّهُ لَمْ یُقْلَبْ حجرا إِلَّا وَ تَحْتَهُ دَمٌ عَبِیط .
تهذیب التهذیب ، ابن حجر ، ج ۲ ، ص ۳۰۵ و تهذیب الکمال ، المزی ، ج ۶ ، ص ۴۳۴ و  سیر أعلام النبلاء ، الذهبی ، ج ۳ ، ص ۳۱۴ و تاریخ الإسلام ، الذهبی ، ج ۵ ، ص ۱۶ و تاریخ مدینه دمشق ، ابن عساکر ، ج ۱۴ ، ص ۲۲۹ .
ابو بکر بیهقى از معروف روایت کرده که ولید بن عبد الملک از زهرى پرسید سنگ‏هاى بیت المقدس در روز کشته شدن حسین بن على چه حالتى به خود گرفتند ، زهرى‏ گفت : به من خبر دادند که در روز شهادت حسین بن علی هر سنگى را که از زمین بر می داشتند در زیر او خون تازه می دیدند .

عَنْ أُمِّ حَیَّانَ قَالَتْ یَوْمَ قُتِلَ الْحُسَیْنُ أَظْلَمَتْ عَلَیْنَا ثَلَاثاً وَ لَمْ یَمَسَّ أَحَدٌ مِنْ زَعْفَرَانِهِمْ شَیْئاً فَجَعَلَهُ عَلَى وَجْهِهِ إِلَّا احْتَرَقَ وَ لَمْ یُقَلَّبْ حَجَرٌ بِبَیْتِ الْمَقْدِسِ إِلَّا أَصْیب تَحْتَهُ دَماً عَبِیطا
تهذیب الکمال ، المزی ، ج ۶ ، ص ۴۳۴ و تاریخ مدینه دمشق ، ابن عساکر ، ج ۱۴ ، ص ۲۲۹ و ...
از ام حیان نقل است که گفت : روز شهادت حسین اسمان سه شبانه روز تاریک شد وهر کس دست به زعفران می زد دستش می سوخت و زیر هر سنگی در بیت المقدس خون دیده می شد
محمد بن عمر بن علی عن أبیه قال أرسل عبد الملک إلى ابن رأس الجالوت فقال هل کان فی قتل الحسین علامه قال ابن رأس الجالوت ما کشف یومئذ حجر إلا وجد تحته دم عبیط .
تاریخ الإسلام ، الذهبی ، ج ۵ ، ص ۱۶ و تاریخ مدینه دمشق ، ابن عساکر ، ج ۱۴ ، ص ۲۲۹ – ۲۳۰
عبد الملک شخصی را نزد پسر راس الجالوت فرستاد تا از وی بپرسد که آیا  نشانه ای از کشته شدن حسین درعالم دیده شده است یا نه ، او در پاسخ گفت : هیچ سنگی از زمین بر داشته نشد مگر اینکه خون تازه دیده می شد .
۹ . خاکستر شدن گیاه ورس (اسپرک) :
( وقال ) ابن معین حدثنا جریر ثنا یزید بن أبی زیاد قال قتل الحسین ولی أربع عشره سنه وصار الورس الذی فی عسکرهم رمادا .
تهذیب التهذیب ، ابن حجر ، ج ۲ ، ص ۳۰۵ و تهذیب الکمال ، المزی ، ج ۶ ، ص ۴۳۴ – ۴۳۵ و سیر أعلام النبلاء ، الذهبی ، ج ۳ ، ص ۳۱۳ و تاریخ الإسلام ، الذهبی ، ج ۵ ، ص ۱۵ و تاریخ مدینه دمشق ، ابن عساکر ، ج ۱۴ ، ص ۲۳۰ .
یزید بن ابی زیاد می گوید : من چهارده ساله بودم که حسین بن علی به شهادت رسید گیاه ورس در بین لشکر به خاکستر تبدیل شد .
( وقال ) الحمیدی عن أبن عیینه عن جدته أم أبیه قالت لقد رأیت الورس عاد رمادا ولقد رأیت اللحم کأن فیه النار حین قتل الحسین .
تهذیب التهذیب ، ابن حجر ، ج ۲ ، ص ۳۰۵ و تهذیب الکمال ، المزی ، ج ۶ ، ص ۴۳۵ و سیر أعلام النبلاء ، الذهبی ، ج ۳ ، ص ۳۱۳ و تاریخ الإسلام ، الذهبی ، ج ۵ ، ص ۱۶ .
ابن عیینه از مادر بزرگ پدری اش نقل می کند که گفت : هنگام شهادت حسین گیاه ورس را دیدم که تبدیل به خاکستر شد و در گوشتها آتش می دیدم .
وقال محمد بن المنذر البغدادی ، عن سفیان بن عیینه : حدثتنی جدتی أم عیینه : أن حمالا کان یحمل ورسا فهوى قتل الحسین ، فصار ورسه رمادا .
تهذیب الکمال ، المزی ، ج ۶ ، ص ۴۳۵ و تاریخ مدینه دمشق ، ابن عساکر ، ج ۱۴ ، ص ۲۳۱ .
ام عیینه می گوید : شخصی در حال حمل گیاه ورس بود به ذهنش افتاد که برای جنگ باحسین او هم شرکت کند که ناگهان گیاه تبدیل به خاکستر شد .
أخبرنا أبو محمد السلمی أنا أبو بکر الخطیب وأخبرنا أبو القاسم بن السمرقندی أنا أبو بکر قالا أنا أبو الحسین أنا عبد الله نا یعقوب نا أبو نعیم نا عقبه بن أبی حفصه السلولی عن أبیه قال إن کان الورس من ورس الحسین یقال به هکذا فیصیر رمادا .
تاریخ مدینه دمشق ، ابن عساکر ، ج ۱۴ ، ص ۲۳۰ – ۲۳۱ .
ورس : همان اسپرک است که گیاهى است شبیه به کنجد با برگ هاى سبز رنگ که از رنگ آن براى رنگ کردن لباس ها استفاده مى‏شود و در یمن زیاد مى‏روید و لباس ورسى ، لباس سرخ رنگ را گویند .
۱۱ . تلخ شدن گوشت شتر غنیمت گرفته شده از امام :
عَنْ جَمِیلِ بْنِ مُرَّهَ قَالَ أَصَابُوا إِبِلًا فِی عَسْکَرِ الْحُسَیْنِ (علیه السلام) یَوْمَ قُتِلَ فَنَحَرُوهَا وَ طَبَخُوهَا قَالَ فَصَارَتْ مِثْلَ الْعَلْقَمِ فَمَا اسْتَطَاعُوا أَنْ یُسِیغُوا مِنْهَا شَیْئا .
تهذیب التهذیب ، ابن حجر ، ج ۲ ، ص ۳۰۶ و تهذیب الکمال ، المزی ، ج ۶ ، ص ۴۳۵ – ۴۳۶ و تاریخ الإسلام ، الذهبی ، ج ۵ ، ص ۱۶ و تاریخ مدینه دمشق ، ابن عساکر ، ج ۱۴ ، ص ۲۳۱ .
جمیل بن مره گوید : شترى از لشکرگاه حسین بن علی را در روز شهادت او غارت گرفتند ، و سپس او را نحر کرده و طبخ نمودند ، راوى گوید : گوشت او آن چنان تلخ شد که آنان نتوانستند از آن گوشت استفاده کنند .
۱۲ . دیده شدن آتش درگوشت شتر غنیمت گرفته شده :
وقال محمد بن عبد الله الحضرمی : حدثنا أحمد بن یحیى الصوفی ، قال : حدثنا أبو غسان ، قال : حدثنا ، أبو نمیر عم الحسن ابن شعیب ، عن أبی حمید الطحان ، قال : کنت فی خزاعه فجاؤوا بشئ من ترکه الحسین فقیل لهم : ننحر أو نبیع فنقسم ؟ قالوا : انحروا ، قال : فجعل على جفنه فلما وضعت فارت نارا .
تهذیب الکمال ، المزی ، ج ۶ ، ص ۴۳۵ و تاریخ مدینه دمشق ، ابن عساکر ، ج ۱۴ ، ص ۲۳۱ .
از حمید طحان روایت شده است که در قبیله خزاعه بودم، از جمله چیزهائى که از امام حسین علیه السلام چپاول شده بود و به آن قبیله آورده بودند، یک شتر بود. مردم آن قبیله گفتند : این شتر را نحر کنیم و یا معامله نمائیم ؟ کسى که شتر را آورده بود گفت : مى‏خواهم آن را نحر کنید .
حمیدگفت : سپر را براى نحر کردن آن حیوان آماده ساختم ، همین که شتر را خوابانیده و سپر را به زمین گذاشتم و آماده کشتن آن بودیم، ناگهان آتشى از آن سپر مانند آب فوران کرد !
( وقال ) ابن معین حدثنا جریر ثنا زَیْدِ بْنِ أَبِی الزِّنَادِ قَالَ قُتِلَ الْحُسَیْنُ وَ لِی أَرْبَعَ عَشْرَهَ سَنَهً وَ صَارَ الْوَرْسُ رَمَاداً الَّذِی کَانَ فِی عَسْکَرِهِمْ وَ احْمَرَّتْ آفَاقُ السَّمَاءِ وَ نَحَرُوا نَاقَهً فِی عَسْکَرِهِمْ فَکَانُوا یَرَوْنَ فِی لَحْمِهَا النِّیرَان‏ .
تهذیب التهذیب ، ابن حجر ، ج ۲ ، ص ۳۰۵ و تهذیب الکمال ، المزی ، ج ۶ ، ص ۴۳۴ – ۴۳۵ و سیر أعلام النبلاء ، الذهبی ، ج ۳ ، ص ۳۱۳ و تاریخ الإسلام ، الذهبی ، ج ۵ ، ص ۱۵ و تاریخ مدینه دمشق ، ابن عساکر ، ج ۱۴ ، ص ۲۳۰ .
ابن معین از جریر از یزید بن زیاد روایت مى‏کند که او گفت : سالى که امام حسین علیه السلام به شهادت نائل آمد ، من چهارده سال داشتم ( و همان روزها شنیدم که آثارى در پى شهادت آن حضرت در لشکر مخالفان ظاهر گردیده ، از جمله آن که) گیاهان ورس در لشکرگاه آنها خاکستر شد ، و آسمان سرخ‏گون گردید ، و در لشکرگاه شترى را نحر کردند ولى مثل این بود که آتش در آن نهاده بودند !

علیرضاپسرمرد بازدید : 5 دوشنبه 26 اسفند 1392 نظرات (0)

 

هیچ حماسه انسانى در گذشته و حال به اندازه حماسه شهادت حسین، علیه‏السلام، در کربلا مورد تحسین و توجه عاطفى قرار نگرفته و جنبه آموزشى نداشته است. این حماسه به عنوان یک رویداد عاطفى و احساسى نقطه عطف مؤثرى در روند عقاید اسلامى شده است. حماسه‏اى که اگر نبود اسلام نه تنها نمى‏توانست‏به عنوان یک عقیده ریشه دار و ایمان محکم در باطن مسلمانان جایگیر شود; بلکه در حد یک مذهب کم فروغ و ضعیف در میان انسانها معرفى مى‏شد.

قیام حسین بن على، علیه‏السلام، زلزله‏اى شگرف بود که توانست پایه‏هاى امت اسلامى را تا دورترین نقطه‏ها به لرزه درآورد، چشمها را بگشاید و وجدانها را علیه هیمنه و اقتدار دروغ و شر ستم پیشگان بیدار کند، همانان که در صددند ظلم و ستم را در اعماق جان انسانها مستولى کنند و ارزشهاى دینى را با عناوین پوشالى از بین ببرند و با تباه کردن حقوق دینداران، انوار ذاتى و جوهرى جذابیت دین را خاموش کنند.
حماسه حسینى، انقلاب به تمام معنى کلمه بود چیزى که به هیچ وجه قابل قیاس با دیگر انقلابها نیست، چرا که عظمت آن فراتر از معناى محدود واژگان و بزرگتر از معیارهاى قابل قیاس بشرى است. انقلابى است که به درجاتى بالاتر از حماسه ارتقاء یافت و این حقیقتى است که براى شکل گیرى حماسه‏ها معمولا انسانها فدا مى‏شوند اما در آفرینش این حماسه نه انسانهاى معمولى که خاندان و اهل بیت پیامبر شرکت داشتند.
عاشورا قیامى است که هدفش حفظ کیان امت محمد، صلى‏الله‏علیه‏وآله، و مصون داشتن عقاید مسلمانان و حمایت از سنت مقدس رسول اکرم و دور ساختن دست متجاسران از آن است. باید گفت آن کس که انقلاب حسینى را به عنوان حماسه بپذیرد بزرگتر از آن نمى‏یابد; زیرا حماسه‏ها و انقلابهایى که جهت‏حرکت تاریخ و امتها را تغییر داده‏اند به سبت‏بزرگى اهداف و امکان تبدیل شدنشان به یک عقیده و یا اصل اعتقادى براى گروه یا گروههایى قابل سنجش‏اند. با این معیار، انقلاب حسین، علیه‏السلام، از زمان پیدایش تا ابدالآباد در نوع خود هم اولین انقلاب تاریخ و هم بى‏نظیرترین انقلابها در تاریخ انسانیت است‏به عبارت دیگر این انقلاب تا جهان باقى است و نوع انسان زنده است جاودانه خواهد ماند چرا که شکل گیرى آن به خاطر انسان بوده است.
اگر مى‏گوییم انقلاب حسینى «نخستین‏» انقلاب است از آنروست که در چارچوب وقایع جهان اسلام و در تاریخ ادیان آسمانى نخستین انقلابى است که بر مبناى اصول و ارزشهاى عقیدتى به وقوع پیوسته است.
اگر مى‏گوییم «پیشتاز» است از اینروست که نه تنها زمینه را براى روح انقلابى آماده کرده، بلکه خود یک انقلاب روحى است که دلهاى مسلمانان را شیفته و بى‏قرار خود ساخته و معنى بزرگمنشى و پایمردى انسان مؤمن را در برابر فتنه‏گرانى که به نام دین رگه‏هاى شرک و بیهودگى را در پیکره عقاید اسلامى تزریق مى‏کنند; یادآور شده است.
انقلاب حسینى، دعوت آشکارى بود براى زدودن این رگه‏ها و تخریب پایه‏هاى گمراهى و ایستادگى در برابر اهداف کسانى که از صراط مستقیم‏شریعت منحرف شده و با آبروى شریعت و دین بازى مى‏کردند همانان که بر سر کیان آئین نوظهور اسلام قمار کردند تا بتوانند آن را پیش از رشد و بالندگى به خاک بسپارند.
اگر مى‏گوییم «یگانه‏» است از اینروست که با تسخیر وجدانهاى مسلمین تاثیرات عقیدتى محکمى بر جاى گذاشت. درست در زمانى که پایه‏هاى حکومت‏حکام اسلامى و حکومتگران بنام دین به واسطه اعمالشان نیازمند وارد آمدن شوک و ضربه‏اى کارى بود; قیام شهادت طلبانه حسین، علیه‏السلام، همان ضربه کارى بود که تاثیرى برق‏آسا در آن دوران و دورانهاى بعد گذاشت. صاعقه‏اى بود که چشمهاى عشق و محبت را در وجدانهاى بیدار نسلهاى بعد جارى خواهد کرد.
و بالاخره اگر مى‏گوییم انقلاب عاشورا انقلابى «جاودانه‏» است از اینروست که یک انقلاب انسانى به تمام معنى است. از انسان است‏براى انسان، این انقلاب با خون پاک حسین گلگون شد و از همین رو در نهاد تمام مسلمین به عنوان نماد کرامت دین شناخته شد و انسان مسلمان توانست‏شاهد ورق خوردن صفحات جدیدى در روند عقیده‏اش باشد، صفحاتى روشن و خالى از تزویر و بردگى و بندگى که کلمات آن با حروفى نورانى نگاشته شده تا ضمیر انسان را به راههاى درستى که باید در آنها حرکت کند رهنمون شود و او را به اوج سلامتى و امنیت که شایسته یک انسان است‏برساند. از اینرو [انقلاب حسین] جاودانه است زیرا یک انقلاب اخلاقى است و قانون جدید اخلاق را پى ریزى کرده است، قانونى که روشنگر راه مبارزه امت اسلامى در تمام سطوح و زمینه‏هاست و به او مى‏آموزد که چگونه فدا کردن جان و تن در زمانها و مکانهاى پر خطر، آسان است و چگونه مردن، سعادت و زندگى با ظالمان دردآور و سخت است و اینکه مرگ با عزت بهتر از زندگى با ذلت است.

علیرضاپسرمرد بازدید : 4 دوشنبه 26 اسفند 1392 نظرات (0)

 



همواره با ورق زدن صفحات تاریخ، نقاط
تاریک و مبهم روشن شده و مسائل بسیاری برای انسان حل می‌گردد برای بررسی چگونگی
شکل‌گیری واقعه‌ى عاشورا نیز، سیر در تاریخ اسلام ولو به طور اجمال، ضروری است.

باید دانست که از همان آغاز علنی شدن دعوت به اسلام از سوی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بلکه از اولین روزی که خویشاوندان حضرت به پذیرش اسلام دعوت شدند؛ امر سرپرستی و ولایت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام از طرف آنحضرت اعلام گردید سینه‌ها و دلهای سرشار از ظلمت و تاریکی قریش که پرده‌های جهل و نفاق و نادانی و بغض و عداوت را بر تاریک خانه‌ی اندیشه و بصیرت خود افکنده،‌از کینه و عناد و حسد نسبت به علی علیه‌السلام مملو گردید .
با سفارشهای مکرر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در مورد اهمیت ولایت آن بزرگوار پیوسته بر آن عناد و حسد افزوده شد. با تصمیم سران مکّه در مورد به قتل رساندن رساندن حضرتش و فرمان آن حضرت به امیر‌المؤمنین علیه‌السلام مبنی بر خوابیدن در رختخواب آنجناب، زمینه‌ی بیشتری جهت تشدید دشمنی با اهل بیت پیغمبر (صلی الله علیه و آله) فراهم شد .
در دومین سال هجرت، جنگ مهم و حساس بدر،‌میان مسلمین و کنار اتفاق افتاد و با وجود کمی تعداد مسلمانان ،‌مشرکین  ضربه‌ی سختی از مسلمانان خورده و شکست خوردند. ۷۰ نفر از آنها کشته شدند که ۳۶ نفر آنها به دست حضرت علی علیه‌السلام کشته شدند که افراد سرشناس مشرکین قریش از آن جمله بودند .
در سال سوم نیز در جنگ احد علمدار مشرکین طلحه بن ابی طلحه و برادرش مصعب به دست توانای آنحضرت به هلاکت رسیدند .
جنگ خندق و هلاکت نامی‌ترین سواران عرب،عمروبن عبدود و نوفل بن عبدالله ، آتش بغض و دشمنی را بیش از پیش در دلهای تاریک قریش شعله ور تر ساخت. رد خواستگاری افراد مختلف جهت ازدواج با بانوی گرامی اسلام دختر رسول خدا ( صلی الله علیه وآله ) فاطمه‌ی زهرا ( سلام الله علیها) و تزویج آن بانو با حضرت علی ( علیه‌السلام)،‌عامل دیگری بود که شعله‌های خشم و کینه وحسد را در سینه‌های قریش بیش از پیش برافروخت.
محبوبیت حضرت علی (علیه‌السلام) در نزد رسول خدا و فضائل بی حساب او:‌از سبقت در اسلام،‌فتح خیبر، جریان مباهله حدیث منزلت،‌سرّ همه ابواب مسجد النبی جز باب آنحضرت  و … و نزول آیات بی شماری مانند آیه‌ی « اِنَّما ولیُّکُمُ الله …»  
آیه‌ی تبلیغ ،‌ آیه تطهیر ، آیه مودّت  ،‌سوره‌ی هل اتی، سوره‌ی عادیات و هزاران فضیلت و منقبت دیگر عواملی برای تشدید این آتش خشم و عداوت شد و همواره دنبال فرصتی بودند تا آنچه دردل خود انباشته کرده‌اند را بیرون بریزند.
وجود این کینه‌ها از یک طرف و کمبود یاران توانمند و مخلص و به شهادت رسیدن عده‌ای از آنان در جنگهای مختلف از سوی دیگر، پایه‌ی ظلم و ستم بر خاندان رسالت را بعد از وداع پیامبر از این دنیا پی ریزی کرد. براستی اگر این زمینه‌ها و این کینه‌ها و عداوت‌ها نبود چگونه گروهی اندک جسارت مقابله با مردی را می‌یافتند که می‌فرمود: اگر  تمام عرب مقابل علی بایستند علی به آنها پشت نخواهد کرد.
۲۵ سال حضرتش ، همچون کسی که خاشاک در چشم و استخوانی در گلویش را گرفته، صبر کرد  و مسأله به اینجا ختم نشد در طول پنج سال خلافت ظاهری آن حضرت ۳ جنگ خانمانسوز به راه انداختند.
از طرف دیگر تبلیغات زهر آگین معاویه در زمان حکومت ظاهری آنحضرت و بعد از آن، آنچنان در میان مردم اثر گذارده بود که جز بنی امیه کسی را از اهل بیت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نمی‌شناختند و آنچنان روح تنفّر و بیرازی از اهل بیت آنحضرت را در آنها ایجاد کرده بودند که حتی بعد از شهادت امیر‌المؤمنین،‌مرقد شریف آن بزرگوار بیش از یکصد سال از دسترس و دید عموم مردم پنهان ماند.
امام مجتبی علیه السلام نور چشم رسول خدا از این ستم و جور و عدوان در امان نماند. جمعی از منافقان که در میان اصحاب آن حضرت بودند و مردم ضعیف‌الایمان با حیله‌های معاویه، از آن حضرت منحرف شدند آنگونه که حضرت برای محافظت از شرّ ایشان حتی در نماز، زرهی زیر لباس خود می‌پوشید و وقتی مکر و تمایل اصحاب خود را به معاویه می‌دید مکرر می‌فرمود:‌« من بارها به شما گفتم که عهد شما را وفائی نیست و همه‌ى شما بنده‌ى دنیائید.» بی وفائی اصحاب آنحضرت به مرتبه‌ای رسید که اکثر رؤسای لشکرش به معاویه نوشتند که ما مطیع تو هستیم و اگر متوجه عراق شوی امام حسن را تسلیم تو می‌نمائیم. کار را بقدری بر شیعیان تنگ کرده بودند  که اگر یک شیعه می‌خواست با رفیق خود سخنی بگوید او را به سرای خویش می‌برد و در اتاق را بر روی خادم خود می‌بست و بعد از قسم‌های غلیظ که راز او را فاش نکند،‌حدیثی را نقل می‌کرد،‌آنقدر احادیث دروغین جعل کردند و امیرالمؤمنین و اهل بیت او را هدف بهتان و تهمت قرار دادند و مردم را به تعلیم آن تشویق نمودند که حق به لباس باطل و باطل به لباس حق در آمد به گونه‌ای که بعد از شهادت حضرت مجتبی این فتنه شدیدتر شد و شیعیان علی ( علیه‌السلام) در هیچ نقطه‌ای از روی زمین ایمن نبودند و بر جان و مال خود می‌ترسیدند و در اطراف زمین پراکنده بودند و اگر کسی را یهودی و نصرانی می‌گفتند بهتر از آن بود که او را شیعه‌ى علی گویند .
این مختصر و فشرده‌ى اوضاع و شرائطی بود که پس از شهادت امام مجتبی برادر بزرگوارشان حضرت ابا عبد الله الحسین علیه السلام با آن مواجه بود. حضرت صادق علیه‌السلام از جد بزرگوارشان امام سجاد علیه‌السلام نقل می‌فرمایند: چون معاویه مُرد و یزید متصدّی کار شد, پسر عمویش ولید بن عقبه را حاکم مدینه ساخت ولید به مدینه آمد. وی حسین علی علیه‌السلام را خواست و گفت: یزید دستور داده با وی بیعت کنی. حضرت فرمودند: ای پسر عقبه تو میدانی که ما اهل بیت کرامت و معدن رسالتیم. از جدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شنیدم که فرمود:‌خلافت بر فرزندان ابی سفیان حرام است چگونه با خاندانی بیعت کنم که رسول خدا درباره‌ى آن‌ها چنین فرموده است؟ چون ولید این را شنید برای یزید نوشت که حسین بن علی برای تو حق خلافت و بیعت معتقد نیست درباره‌ى‌ او هر تصمیم که خواهی بگیر. یزید در جواب نوشت: هرگاه نامه‌ام به تو رسید جواب آن را فوری بنویس و در نامه، کسانی که مطیع من هستند و کسانی که مخالف هستند را بیان کن و باید سر حسین بن علی به پیوست جواب نامه باشد .
ملاحظه کنید جرأت و جسارت به کجا رسیده چقدر یزید خیالش راحت است که اگر سر حسین را بخواهد به همین راحتی سر او به پیوست نامه برایش ارسال می‌گردد.
تدبر در اوضاع آنزمان، حاکی از اختناق شدید بر علیه اهل بیت رسول خدا و پیروان او می‌باشد این شرائط از کجا ایجاد شد. از کجا امت مسلمان، همانها که به وقت دیدن معجزات پیامبر گرامی اسلام صدای تکبیرشان  بلند می‌شد در واقعه‌ى کربلا شرکت کرده و به قصد قربت آن جنایات عظیم را بر آل پیغمبر (صلی الله علیه و آله) وارد نمودند. براستی این جرأت از کجا پیدا شده؟ مردمی که بارها و بارها از این خاندان معجزات دیده‌اند و اتصال این خاندان را به عالم غیب لمس کرده بودند حالا چنان بی باک شده‌اند که از هر طرف با شمشیرهای برّان و تیغهای نیزه‌ها به سوی کسی حمله ور می‌شوند که اگر با گردش چشمان خود اشاره‌ای کند زمین وزمان به هم ریخته و تمام موجودات معدوم می‌گردند.
با تدبر در جریاناتی که هنگام رحلت رسول خدا و بعد از آن اتفاق افتاد این سؤال جواب روشنی پیدا می‌کند. آگر آنروز که بر سر بالین پیامبر خدا، خلیفه دوم  نسبت هذیان به فرستاده‌ی خدا داد و گفت « ان الرجل لیهجر » یعنی: این مدر هذیان می‌گوید، جماعتی پیدا می‌شدند و جلوی سخنان او که حکایت از کفر او دارد را می‌گرفتند و از مقام نبوت حمایت می‌کردند،‌اگر آنهنگام که بر در خانه‌ى یگانه دختر پیامبر گرامی اسلام فاطمه زهرا سلام الله علیها تجمع کرده بودند ،‌آن کسی که حضرتش درباره‌ى او فرمودند: « هی! فاطمه! بضعه منی وهی قلبی الذی بین جنبیّ » همو که درباره‌اش فرمود: « فمن آذاها فقد آذانی و من آذانی فقد آذی الله» ( یعنی فاطمه پاره تن من است و اوست روح من که میان دو کتف من است،‌هر کس او را بیازارد مرا آزرده و هر کس مرا بیازارد خدا را آزرده است) اگر آنروز بدون اجازه وارد آن خانه نمی‌شدند و درب خانه را آتش نمی‌زدند و یا جماعتی پیدا می‌شدند که جلوی این جنایت را بگیرند اگر آنزمان که ریسمان به گردن حبل الله المتین و وارث علم اولین و آخرین انداختند و آن حضرت را به طرف مسجد کشیدند تا از او به اجبار بیعت بگیرند ( همان علی که در خیبر با یک دست بلند کرد  و حالا مأمور به صبر است) عده‌ای کثیر پیدا می‌شدند و از حجت خدا و جانشین  رسول خدا حمایت می‌کردند،‌ اگر آنروز که به تعیین ۳ یا ۴ نفر در سقیفه‌ى بنی ساعده ،‌ برای پیغمبر ‌(صلی الله علیه و آله) خلیفه و جانشین درست کردند کسانی پیدا می‌شدند و یکصدا می‌گفتند پیغمبر جانشین خود را از جانب خدا معرفی کرده و دین خدا نیازی به انتخابات برای تعیین جانشین و وارث علم او ندارد کجا جرأت می‌کردند در کربلا جمع شوند و چنین جنایاتی را مرتکب شوند که حضرت سجاد علیه‌السلام می‌فرماید: « بخدا سوگند، اگر به جای آن سفارشها که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در حق ما فرمود،‌پیشنهاد جنگ بر علیه ما می‌فرمود، بیشتر از آنچه انجام دادند نمی‌توانستند انجام دهند . انا لله و انا الیه راجعون .»
آری اینها فهمیدند که این خاندان ،‌از  جانب خدا دستور می‌گیرند و تا مردم خودشان نخواهند این بزرگواران به تنهایی مأمور به از بین بردن عوامل فساد نیستند و در مقابل هر مصیبتی صبر می‌کنند،‌گفتند می‌کنیم آنچه بخواهیم چرا که دیدند مردم درد دین ندارند گروهی را با پول بنده‌ى‌ خود کردند گروهی را با تهدید سرجایشان نشاندند و آنها هم که در مقابل اینان ایستادگی کردند را با همین یاران دنیا طلبشان از سر راه خود برداشتند و به مقصود خود رسیدند.
آری اگر بندگان خدا،‌دست از دنیا طلبی و بی‌غیرتی در دین بر می ‌داشتند و از دین خدا حمایت می‌کردند چطور ممکن بود عده‌ى کمی بر آنها مسلط شوند و امر دین ودنیای آنها را بدست گیرند و به همین نکته حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام  در روز عاشورا تصریح می‌فرمایند که « الناس عبید الدنیا و الدین لعق علی السنتهم یحوطونه مادرت معایشهم و اذا محصوّا بالبلاء قلّ الدیّانون .» یعنی مردم بنده‌ی دنیا هستند و دین لقلقه‌ی زبانشان است به دور دین می‌گردند تا آنزمان که زندگی‌شان برقرار باشد و ‌آنهنگام که به بلاء‌و گرفتاری آزموده گردند دینداران کم گردند.
ای عزیز آنگاه که در سقیفه جمع شدند و به راحتی کار خود را به انجام رساندند همان هنگام سر عزیز خدا را از بدن جدا ساختند و پایه‌ى هر ظلمی را بر آل بیت پیغمبر بناء نهادند  و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون  اللّهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علی ذلک  الهم اجعلنا من الطالبین بثاره مع  مولانا صاحب العصر و الزمان بجاه محمد و آله

تعداد صفحات : 3

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 14
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 4
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 6
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 8
  • بازدید ماه : 8
  • بازدید سال : 43
  • بازدید کلی : 246