همواره با ورق زدن صفحات تاریخ، نقاط تاریک و مبهم روشن شده و مسائل بسیاری برای انسان حل میگردد برای بررسی چگونگی شکلگیری واقعهى عاشورا نیز، سیر در تاریخ اسلام ولو به طور اجمال، ضروری است.
باید دانست که از همان آغاز علنی شدن دعوت به اسلام از سوی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بلکه از اولین روزی که خویشاوندان حضرت به پذیرش اسلام دعوت شدند؛ امر سرپرستی و ولایت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام از طرف آنحضرت اعلام گردید سینهها و دلهای سرشار از ظلمت و تاریکی قریش که پردههای جهل و نفاق و نادانی و بغض و عداوت را بر تاریک خانهی اندیشه و بصیرت خود افکنده،از کینه و عناد و حسد نسبت به علی علیهالسلام مملو گردید .
با سفارشهای مکرر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در مورد اهمیت ولایت آن بزرگوار پیوسته بر آن عناد و حسد افزوده شد. با تصمیم سران مکّه در مورد به قتل رساندن رساندن حضرتش و فرمان آن حضرت به امیرالمؤمنین علیهالسلام مبنی بر خوابیدن در رختخواب آنجناب، زمینهی بیشتری جهت تشدید دشمنی با اهل بیت پیغمبر (صلی الله علیه و آله) فراهم شد .
در دومین سال هجرت، جنگ مهم و حساس بدر،میان مسلمین و کنار اتفاق افتاد و با وجود کمی تعداد مسلمانان ،مشرکین ضربهی سختی از مسلمانان خورده و شکست خوردند. ۷۰ نفر از آنها کشته شدند که ۳۶ نفر آنها به دست حضرت علی علیهالسلام کشته شدند که افراد سرشناس مشرکین قریش از آن جمله بودند .
در سال سوم نیز در جنگ احد علمدار مشرکین طلحه بن ابی طلحه و برادرش مصعب به دست توانای آنحضرت به هلاکت رسیدند .
جنگ خندق و هلاکت نامیترین سواران عرب،عمروبن عبدود و نوفل بن عبدالله ، آتش بغض و دشمنی را بیش از پیش در دلهای تاریک قریش شعله ور تر ساخت. رد خواستگاری افراد مختلف جهت ازدواج با بانوی گرامی اسلام دختر رسول خدا ( صلی الله علیه وآله ) فاطمهی زهرا ( سلام الله علیها) و تزویج آن بانو با حضرت علی ( علیهالسلام)،عامل دیگری بود که شعلههای خشم و کینه وحسد را در سینههای قریش بیش از پیش برافروخت.
محبوبیت حضرت علی (علیهالسلام) در نزد رسول خدا و فضائل بی حساب او:از سبقت در اسلام،فتح خیبر، جریان مباهله حدیث منزلت،سرّ همه ابواب مسجد النبی جز باب آنحضرت و … و نزول آیات بی شماری مانند آیهی « اِنَّما ولیُّکُمُ الله …»
آیهی تبلیغ ، آیه تطهیر ، آیه مودّت ،سورهی هل اتی، سورهی عادیات و هزاران فضیلت و منقبت دیگر عواملی برای تشدید این آتش خشم و عداوت شد و همواره دنبال فرصتی بودند تا آنچه دردل خود انباشته کردهاند را بیرون بریزند.
وجود این کینهها از یک طرف و کمبود یاران توانمند و مخلص و به شهادت رسیدن عدهای از آنان در جنگهای مختلف از سوی دیگر، پایهی ظلم و ستم بر خاندان رسالت را بعد از وداع پیامبر از این دنیا پی ریزی کرد. براستی اگر این زمینهها و این کینهها و عداوتها نبود چگونه گروهی اندک جسارت مقابله با مردی را مییافتند که میفرمود: اگر تمام عرب مقابل علی بایستند علی به آنها پشت نخواهد کرد.
۲۵ سال حضرتش ، همچون کسی که خاشاک در چشم و استخوانی در گلویش را گرفته، صبر کرد و مسأله به اینجا ختم نشد در طول پنج سال خلافت ظاهری آن حضرت ۳ جنگ خانمانسوز به راه انداختند.
از طرف دیگر تبلیغات زهر آگین معاویه در زمان حکومت ظاهری آنحضرت و بعد از آن، آنچنان در میان مردم اثر گذارده بود که جز بنی امیه کسی را از اهل بیت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نمیشناختند و آنچنان روح تنفّر و بیرازی از اهل بیت آنحضرت را در آنها ایجاد کرده بودند که حتی بعد از شهادت امیرالمؤمنین،مرقد شریف آن بزرگوار بیش از یکصد سال از دسترس و دید عموم مردم پنهان ماند.
امام مجتبی علیه السلام نور چشم رسول خدا از این ستم و جور و عدوان در امان نماند. جمعی از منافقان که در میان اصحاب آن حضرت بودند و مردم ضعیفالایمان با حیلههای معاویه، از آن حضرت منحرف شدند آنگونه که حضرت برای محافظت از شرّ ایشان حتی در نماز، زرهی زیر لباس خود میپوشید و وقتی مکر و تمایل اصحاب خود را به معاویه میدید مکرر میفرمود:« من بارها به شما گفتم که عهد شما را وفائی نیست و همهى شما بندهى دنیائید.» بی وفائی اصحاب آنحضرت به مرتبهای رسید که اکثر رؤسای لشکرش به معاویه نوشتند که ما مطیع تو هستیم و اگر متوجه عراق شوی امام حسن را تسلیم تو مینمائیم. کار را بقدری بر شیعیان تنگ کرده بودند که اگر یک شیعه میخواست با رفیق خود سخنی بگوید او را به سرای خویش میبرد و در اتاق را بر روی خادم خود میبست و بعد از قسمهای غلیظ که راز او را فاش نکند،حدیثی را نقل میکرد،آنقدر احادیث دروغین جعل کردند و امیرالمؤمنین و اهل بیت او را هدف بهتان و تهمت قرار دادند و مردم را به تعلیم آن تشویق نمودند که حق به لباس باطل و باطل به لباس حق در آمد به گونهای که بعد از شهادت حضرت مجتبی این فتنه شدیدتر شد و شیعیان علی ( علیهالسلام) در هیچ نقطهای از روی زمین ایمن نبودند و بر جان و مال خود میترسیدند و در اطراف زمین پراکنده بودند و اگر کسی را یهودی و نصرانی میگفتند بهتر از آن بود که او را شیعهى علی گویند .
این مختصر و فشردهى اوضاع و شرائطی بود که پس از شهادت امام مجتبی برادر بزرگوارشان حضرت ابا عبد الله الحسین علیه السلام با آن مواجه بود. حضرت صادق علیهالسلام از جد بزرگوارشان امام سجاد علیهالسلام نقل میفرمایند: چون معاویه مُرد و یزید متصدّی کار شد, پسر عمویش ولید بن عقبه را حاکم مدینه ساخت ولید به مدینه آمد. وی حسین علی علیهالسلام را خواست و گفت: یزید دستور داده با وی بیعت کنی. حضرت فرمودند: ای پسر عقبه تو میدانی که ما اهل بیت کرامت و معدن رسالتیم. از جدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شنیدم که فرمود:خلافت بر فرزندان ابی سفیان حرام است چگونه با خاندانی بیعت کنم که رسول خدا دربارهى آنها چنین فرموده است؟ چون ولید این را شنید برای یزید نوشت که حسین بن علی برای تو حق خلافت و بیعت معتقد نیست دربارهى او هر تصمیم که خواهی بگیر. یزید در جواب نوشت: هرگاه نامهام به تو رسید جواب آن را فوری بنویس و در نامه، کسانی که مطیع من هستند و کسانی که مخالف هستند را بیان کن و باید سر حسین بن علی به پیوست جواب نامه باشد .
ملاحظه کنید جرأت و جسارت به کجا رسیده چقدر یزید خیالش راحت است که اگر سر حسین را بخواهد به همین راحتی سر او به پیوست نامه برایش ارسال میگردد.
تدبر در اوضاع آنزمان، حاکی از اختناق شدید بر علیه اهل بیت رسول خدا و پیروان او میباشد این شرائط از کجا ایجاد شد. از کجا امت مسلمان، همانها که به وقت دیدن معجزات پیامبر گرامی اسلام صدای تکبیرشان بلند میشد در واقعهى کربلا شرکت کرده و به قصد قربت آن جنایات عظیم را بر آل پیغمبر (صلی الله علیه و آله) وارد نمودند. براستی این جرأت از کجا پیدا شده؟ مردمی که بارها و بارها از این خاندان معجزات دیدهاند و اتصال این خاندان را به عالم غیب لمس کرده بودند حالا چنان بی باک شدهاند که از هر طرف با شمشیرهای برّان و تیغهای نیزهها به سوی کسی حمله ور میشوند که اگر با گردش چشمان خود اشارهای کند زمین وزمان به هم ریخته و تمام موجودات معدوم میگردند.
با تدبر در جریاناتی که هنگام رحلت رسول خدا و بعد از آن اتفاق افتاد این سؤال جواب روشنی پیدا میکند. آگر آنروز که بر سر بالین پیامبر خدا، خلیفه دوم نسبت هذیان به فرستادهی خدا داد و گفت « ان الرجل لیهجر » یعنی: این مدر هذیان میگوید، جماعتی پیدا میشدند و جلوی سخنان او که حکایت از کفر او دارد را میگرفتند و از مقام نبوت حمایت میکردند،اگر آنهنگام که بر در خانهى یگانه دختر پیامبر گرامی اسلام فاطمه زهرا سلام الله علیها تجمع کرده بودند ،آن کسی که حضرتش دربارهى او فرمودند: « هی! فاطمه! بضعه منی وهی قلبی الذی بین جنبیّ » همو که دربارهاش فرمود: « فمن آذاها فقد آذانی و من آذانی فقد آذی الله» ( یعنی فاطمه پاره تن من است و اوست روح من که میان دو کتف من است،هر کس او را بیازارد مرا آزرده و هر کس مرا بیازارد خدا را آزرده است) اگر آنروز بدون اجازه وارد آن خانه نمیشدند و درب خانه را آتش نمیزدند و یا جماعتی پیدا میشدند که جلوی این جنایت را بگیرند اگر آنزمان که ریسمان به گردن حبل الله المتین و وارث علم اولین و آخرین انداختند و آن حضرت را به طرف مسجد کشیدند تا از او به اجبار بیعت بگیرند ( همان علی که در خیبر با یک دست بلند کرد و حالا مأمور به صبر است) عدهای کثیر پیدا میشدند و از حجت خدا و جانشین رسول خدا حمایت میکردند، اگر آنروز که به تعیین ۳ یا ۴ نفر در سقیفهى بنی ساعده ، برای پیغمبر (صلی الله علیه و آله) خلیفه و جانشین درست کردند کسانی پیدا میشدند و یکصدا میگفتند پیغمبر جانشین خود را از جانب خدا معرفی کرده و دین خدا نیازی به انتخابات برای تعیین جانشین و وارث علم او ندارد کجا جرأت میکردند در کربلا جمع شوند و چنین جنایاتی را مرتکب شوند که حضرت سجاد علیهالسلام میفرماید: « بخدا سوگند، اگر به جای آن سفارشها که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در حق ما فرمود،پیشنهاد جنگ بر علیه ما میفرمود، بیشتر از آنچه انجام دادند نمیتوانستند انجام دهند . انا لله و انا الیه راجعون .»
آری اینها فهمیدند که این خاندان ،از جانب خدا دستور میگیرند و تا مردم خودشان نخواهند این بزرگواران به تنهایی مأمور به از بین بردن عوامل فساد نیستند و در مقابل هر مصیبتی صبر میکنند،گفتند میکنیم آنچه بخواهیم چرا که دیدند مردم درد دین ندارند گروهی را با پول بندهى خود کردند گروهی را با تهدید سرجایشان نشاندند و آنها هم که در مقابل اینان ایستادگی کردند را با همین یاران دنیا طلبشان از سر راه خود برداشتند و به مقصود خود رسیدند.
آری اگر بندگان خدا،دست از دنیا طلبی و بیغیرتی در دین بر می داشتند و از دین خدا حمایت میکردند چطور ممکن بود عدهى کمی بر آنها مسلط شوند و امر دین ودنیای آنها را بدست گیرند و به همین نکته حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام در روز عاشورا تصریح میفرمایند که « الناس عبید الدنیا و الدین لعق علی السنتهم یحوطونه مادرت معایشهم و اذا محصوّا بالبلاء قلّ الدیّانون .» یعنی مردم بندهی دنیا هستند و دین لقلقهی زبانشان است به دور دین میگردند تا آنزمان که زندگیشان برقرار باشد و آنهنگام که به بلاءو گرفتاری آزموده گردند دینداران کم گردند.
ای عزیز آنگاه که در سقیفه جمع شدند و به راحتی کار خود را به انجام رساندند همان هنگام سر عزیز خدا را از بدن جدا ساختند و پایهى هر ظلمی را بر آل بیت پیغمبر بناء نهادند و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون اللّهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علی ذلک الهم اجعلنا من الطالبین بثاره مع مولانا صاحب العصر و الزمان بجاه محمد و آله